پنج حدیث تبری و تولی (۱)
۱- منظور از فلق در قرآن چیست؟
خداوند در سوره فلق میفرمایند:
قل اعوذ بربّ الفلق
اما فلق چیست؟
علامه مجلسی رضوان الله علیه در کتاب عین الحیات آورده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
فلق، چاهی است در جهنم، که اهل جهنم از شدت حرارت آن استعاذه مینمایند و از خدا طلب مینمایند که نفسی بکشند. چون نفس کشید، جمیع جهنم را سوزانید. در آن چاه صندوقی از آتش است، که اهل آن چاه از حرارت آن صندوق استعاذه مینمایند؛ و آن تابوتی است که در آن تابوت، شش کس از پیشینیان و شش کس از پسینیان جا دارند. اما شش نفر اول: پسر آدم است (قابیل) که برادر خود را کشت؛ نمرود که ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخت؛ فرعون و سامری که گوساله پرستی را در دین خود رواج داد؛ آن کسی (یعنی یهودا) که یهود را پس از پیغمبرشان گمراه کرد؛ و آن کسی (یعنی پولس) که نصاری را بعد از پیغمبرشان گمراه کرد و اما آن شش نفر آخر: ابو بکر، عمر، عثمان، معاویه، سرکرده خوارج نهروان و ابن ملجم.
عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۶۶-۶۷، انتشارات انوار الهدی
۲- دستور امام صادق علیه السلام به سب و برائت از ابو بکر و عمر
شیخ کشی رحمت الله علیه روایت کرده است:
٣٦٣- نصر بن صباح ، قال : حدثني اسحاق بن محمد البصري ، قال : حدثني محمد بن جمهور العمي ، قال : حدثنا موسى بن بشار الوشّاء ، عن داود بن النعمان ، قال : دخل الكميت فأنشده ، وذكر نحوه ثم قال في آخره :انالله عز وجل يحب معالي الامور ويكره سفسافها. فقال الكميت : يا سيدي أسألك عن مسألة وكان متّكئا فاستوى جالسا وكسر في صدره وسادة ثم قال : سل ، فقال : أسألك عن الرجلين فقال : يا كميت بن زيد ما أهريق في الإسلام محجمة من دم ، ولا اكتسب مال من غير حله ، ولا نكح فرج حرام الا وذلك في أعناقهما الى يوم يقوم قائمنا ، ونحن معاشر بنيهاشم نأمر كبارنا بسبهما والبراءة منهما.
داود بن نعمان گفت: كمیت خدمت امام صادق صلوات الله علیه رسید و شعرى سرود؛ امام شعر او را تصحيح نمود. آنگاه فرمودند: خداوند كارهای عالی را دوست دارد و از چیزهاى نامرغوب و بد خوشش نمیآيد. كمیت عرض كرد: آقا اجازه میدهید سوالی بکنم؟! امام صلوات الله علیه تكیه كرده بودند، راست نشست و سينهی خود را بر بالشی تكیه داد فرمود: سوال كن. عرض کرد: دربارهی آن دو نفر (ابو بکر و عمر لعنهما الله) چه میگویید؟ فرمود:ای کمیت! اگر به اندازهی يک حجامت خون در اسلام ریخته شود يا مالى از راه حرام به دست آید و يا زنا و زناشویى حرامى انجام شود؛ گناه آن به گردن آن دو نفر است تا روز قیامت تا قائم (عجل الله تعالی فرجه) ما قیام كند. ما بنىهاشم بزرگ و كوچک خود را به سب و برائت از آن دو نفر دستور میدهيم.
اختیار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الکشی، صفحه ۱۸۰، حدیث ۳۶۳، چاپ موسسه النشر الاسلامی
۳- لعن جلی و صریح مولا امیر المومنین علیه السلام بر عمر بن الخطاب به علت تحریم متعه
و قول أمير المؤمنين عليه السلام : « لعن الله ابن الخطاب فلولاه ما زنى إلا شقي أو شقية لانه كان يكون للمسلمين غناء في المتعة عن الزنا » ثم تلا : « ومن الناس من يعجبك قوله في الحيوة الدنيا ويشهد الله على ما في قلبه وهو ألد الخصام وإذا تولى سعى في الارض ليفسد فيهاويهلك الحرث والنسل والله لا يحب الفساد » .
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمودند: خدا پسر خطاب را لعنت کند، اگر او نبود هیچکس مرتکب زنا نمیشد، مگر مرد و زن شقی، چون مسلمانان به واسطه متعه، نیازی به زنا نداشتند. سپس این آیات را خواند: و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو میشود، و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند. [این در حالی است که] آنان، سرسختترین دشمنان [حق] هستند. و هنگامیکه ولایت و سلطه پیدا کنند با تمام قدرت درگسترش فساد در زمین میکوشند و مال و جان مردم را از بین میبرند درحالی که خدا فساد را دوست نمیدارد.
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۵۳، صفحه ۲۲، چاپ موسسه الاعلمیللمطبوعات
علامه مجلسی رضوان الله علیه در کتاب دیگر خود معروف به کتاب رجعت حدیث معروف و طولانی مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام درمورد وقایع ظهور و رجعت و بدعتهای ابو بکر و عمر را معتبر دانسته و مینویسد:
شیخ معتمد حسن بن سلیمان در کتاب منتخب البصائر روایت کرده به سند معتبر از مفضل بن عمر...
کتاب رجعت، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۱۲۹، چاپ انتشارات دلیل ما
۴- منکر وصایت و خلافت بلافصل امیر المومنین علیه السلام ملعون است !!!
رسول خدا صلی الله علیه و آله در فرازی از خطبه غدیر فرمودند: هر کس با علی (علیه السلام) مخالفت کند (در امر خلافت و ولایت) ملعون است.
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۳۷، صفحه ۲۰۷، چاپ دار احیاء التراث العربی
۵- حقیقت وحدت و تفرقه و سنت و بدعت در کلام امیر المومنین علیه السلام
جناب شیخ احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
روى يحيى بن عبد الله بن الحسن عن أبيه عبد الله بن الحسن قال : كان أمير المؤمنين عليهالسلام يخطب بالبصرة بعد دخوله بأيام فقام إليه رجل فقال : يا أمير المؤمنين أخبرني من أهل الجماعة ومن أهلالفرقة ومن أهل البدعة ومن أهل السنة؟ فقال ويحك أما إذا سألتني فافهم عني ولا عليك أن تسأل عنها أحدا بعدي أما أهل الجماعة فأنا ومن تبعني وإن قلوا وذلك الحق عن أمر الله تعالى وعن أمر رسوله. وأهل الفرقة المخالفون لي ولمن اتبعني وإن كثروا. وأما أهل السنة فالمتمسكون بما سنه الله لهم ورسوله وإن قلوا. وأما أهل البدعة فالمخالفون لأمر الله ولكتابه ولرسوله العاملون برأيهم وأهوائهم وإن كثروا وقد مضى منهم الفوج الأول وبقيت أفواج وعلى الله قبضها واستيصالها عن جدد الأرض.
یحیی بن عبد الله بن حسن از پدرش عبد الله بن حسن و او از حضرت امیر المومنین علیه السلام نقل نموده که آن حضرت چند روز پس از ورود به بصره خطبهای ایراد فرمودند. در این میان مردی برخاسته و پرسید:ای امیر المومنین، بفرمایید که اهل وحدت و اهل تفرقه چه کسانیاند؟ همین طور اهل بدعت و اهل سنت کیستند؟ امیر المومنین علیه السلام فرمودند: وای بر تو، حالا که پرسیدی پس با دقت به جوابش گوش کن که پس از من نیاز نباشد دوباره از کسی بپرسی. اهل وحدت من و پیروان من هستند هرچند در تعداد اندک باشند، و این همان حقی است که مطابق با امر خدا و رسولش صلی الله علیه و آله میباشد. و اهل تفرقه، مخالفان با من و پیروانم میباشند هرچند تعدادشان بسیار باشد. و اهل سنت افرادی هستند که دست تمسک به سنن خدا و پیامبر زدهاند؛ هرچند تعدادشان اندک باشد. و اهل بدعت مخالفان اوامر خداوند و قرآن و پیامبر، و اهل رأی و هوا و هوس خویش هستند. هرچند تعدادشان بسیار باشد. و از این گروه جمعی درگذشتهاند، و تعدادی نیز زندهاند، که نابودی و محو آنان از روی زمین بر عهدهی خود خداوند است.
الاحتجاج، تالیف شیخ طبرسی رضوان الله علیه، جلد ۱، صفحه ۲۲۳، چاپ منشورات الشریف الرضی
پی نوشت: طبق این حدیث شریف، اهل سنت واقعی شیعیان هستند و وحدت تنها میان شیعیان قابل انجام است؛ و مخالفین ولایت امیر المومنین علیه السلام تفرقهانداز واقعی و اهل بدعت هستند.